-
تزیینات مامان غزلی و فندقی
جمعه 7 دی 1397 12:31
این حلقه اسم رو بیست بار قبلا عکسش رو گذاشتم. اینو پارسال درست کردم واسه روی در اتاقش. خب بخاطر این سانسورهای ناشیانه عذر میخوام. وقت ندارم اخه! استند عدد یک پایینش دیده نمیشه. اگر شد یک وقت عکس کاملش رو میگذارم. کیک هم گفتیم پسر زمستون هستش شکل آدم برفی باشه و دیگه اینکه با اینکه واقعا متنوع و قشنگن اصلا با این...
-
تولدت مبارک فندقی ما
پنجشنبه 6 دی 1397 20:50
امروز تولد فندقه! یکسال پیش حدودا همین ساعت ها بود که فندق به دنیا اومد!!! باورم نمیشه که یکسال گذشته!واووو...فندق ریزه ی ما الان راه میره و توی خونه مون آدمی محسوب میشه واسه خودش! چند کلمه حرف میزنه و وسایل خاصی رو دوست داره. عاشق تبلیغ تن تاک هست و با شنیدن قرآن و اذان گوشهاش تیز میشه! معنی کلییی کلمه رو میفهمه و...
-
پسر کوچک قانع ما
چهارشنبه 5 دی 1397 10:50
راستی رفتیم تولد اون فسقلی بچه ها همه رفته بودن توی اتاقش بازی میکردن. من احساس کردم فندق ما بچه ی اون بنده های خداست که آه در بساط ندارن! اینقدر اون فسقل اسباب بازی داشت که خدا میدونه البته من و جوجه خودمون اینجوری خواستیم که به تدریج برای فندق اسباب بازی تهیه کنیم و اجازه بدیم بزرگتر که میشه خودش هم یک چیزایی بخره....
-
پارادوکس
چهارشنبه 5 دی 1397 10:44
خب من بخاطر فندق داری یکسال مرخصی گرفتم. الان ترم سه هستم که کم کم رو به اتمام هستش. اون موقع که من مرخصی بودم همکلاسیام امتحان برد تخصصی دادن. البته یکیشون نرفته بود امتحان بده. از اون دو نفر دیگه یکی قبول میشه و یکی میفته. حالا چند وقت پیش دوباره امتحان بود که متاسفانه دوتاشون افتادن. اما مشکل اینجاست که یکیشون بود...
-
تولد یک عدد فسقل و تبعاتش
دوشنبه 26 آذر 1397 23:53
گفتم تولد یک فسقل دعوتیم و توی فکر هدیه بودم. یادتونه؟ خب من و مامان جوجه دعوت بودیم. جوجه گفت با هم هدیه ببرید. هر چقدر میخوایم هزینه کنیم بگذاریم روی هم که یک چیز خوب بگیریم. البته مامان جوجه از یکی دیگه از اونها که دعوت بودن سوال کرده بود و گفته بودن که یا اسباب بازی میخرن یا کارت هدیه میارن. مامان بچه ای که تولدش...
-
مواظب بچه هامون باشیم...مواظب بچه های مردم هم باشیم
چهارشنبه 21 آذر 1397 22:25
چند روز پیش یک کار خوب کردم. توی مسیر خونه یک پارکی هست که من همیشه از داخل پارک رد میشم و میام به سمت خونه. داشتم رد میشدم دیدم یک بچه کوچیکی حدودا چهار ساله سراسیمه از توی محوطه ماشین برقی ها اومد بیرون و گریه میکرد و میگفت بابا. تند تند و با نگرانی هم اطرافش رو نگاه میکرد و این طرف اون طرف میدوید. میخواستم رد بشم و...
-
اندر احوالات اینستا
پنجشنبه 15 آذر 1397 01:06
توی اینستاگرام پر شده از افرادی که کلییییی فالوور دارن و کلی هم تبلیغ میگیرن و اگر تو دوست داشته باشی فالوشون کنی مجبوری اون همه تبلیغ رو هم بپذیری و بیشتر اوقات بهتره بگیم تحمل کنی! فکر کنین یک زمانی اون قدیما که نمیدونم چرا من وبلاگ رو نمیشناختم و فکر میکردم وبلاگ نویسی کار آدمای خیلیییییی خفنیه چقدرررررر وبلاگها...
-
شما هدیه چی میبرید؟
دوشنبه 12 آذر 1397 18:53
این هدیه خریدن واسه بقیه هم معضلی هستا! این روزها معضل تر هم شده!!! جمعه خونه یکی از دوستای جوجه به همراه یک عده دیگه از دوستاش نهار دعوت بودیم. ما با اینها بیرون رفتیم چند بار ولی تا حالا خونه شون نرفته بودیم و گفتیم یک چیزی ببریم. خانمش رو من کلا در حد اون تفریحات بیرونمون دیده بودم و خب دقیقا نمیدونستم که چه تیپی...
-
شب یلدا و تولد فندق
چهارشنبه 7 آذر 1397 17:12
گفتم که میخوام واسه شب یلدا کراوات و گل سر نمدی و اینجور چیزها درست کنم. یعنی واقعا حافظه م ضعیفه(ضعیف شده) و اصلا توانش نیست برم پست قبلیمو نگاه کنم ببینم درباره تولد فندق چیزی گفتم یا نه! فرض میکنم نگفتم! اقا ما از پارسال که واسه این فندقمون حلقه اسم نمدی درست کردیم و با حروف و قلب نمدی اتاقش رو تزیین کردیم یک پا...
-
و سمینارها را چه کنم؟
چهارشنبه 7 آذر 1397 17:02
دوشنبه امتحان رو دادم و خوب بود. کلا چیز خاصی نبود. ولی خب با وجود فندق درس خوندن واسه امتحان سخته. وقتی خودت باشی میگی من فلانقدر زمان دارم ، اینقدر هم مطلب. برنامه ریزی میکنی و بالاخره یک ذره اینور اونور جمعش میکنی. اما با وجود فندق تو اصلا نمیدونی چقدر و کی زمان داری! برنامه ریز اقا فندقه! جوجه میگرفتش اما با وجود...
-
امتحان داریم
یکشنبه 4 آذر 1397 10:11
عید میلاد مبارک. اینجور وقتها اینستاگرام پرمیشه از عکسها و تم های تبریک و خب هییییییی باید لایک کنی. البته من معمولا از کنار این پستها میگذرم. حالا باز خوبه تولد پیامبر هم گرامی میدارن. اما معمولا مناسبتهای دیگه جدی تر گرامی داشته میشن. نمیدونم والا. خودم تقریبا هیچ وقت همچین پستهایی ندارم. رویکرد پیجم این نیست. خیلی...
-
استاد ارزونی وارد میشود
سهشنبه 29 آبان 1397 21:34
الان که پونصد تا پست پشت سر هم گذاشتم فندق خوابه و من مدتها بود میخواستم اینکار رو انجام بدم. میخوام به خودم انگیزه بدم که باز بیام و بنویسم.همه تلاشم رو میکنم. باید با همین برنامه ریزی های کوتاه مدت بتونم بهتر از وقت نداشته م ! استفاده کنم. تا خونه مامانم هستم باید برم ترشی مورد علاقه م رو بگیرم. اگر جوجه یاری کنه و...
-
کوتاه مدت فکر کن
سهشنبه 29 آبان 1397 21:07
گاهی فراموش میکنم و بلند مدت فکر میکنم و این باعث میشه خیلی اذیت بشم. مخصوصا با وضع من که واسه دو دقیقه دیگه خودم هم نمیتونم برنامه ریزی کنم. جدا بعضی وقتها یک wc نمیتونم برم. یا میرم همش فکرم اینه که بپرم بیام بیرون که مثلا اگر فندق رو سپردم به کسی اون ازاد بشه یا اگر فندق خوابه یکوقت بیدار نشه یا کلیی کار دارم برم...
-
صبور بودن
سهشنبه 29 آبان 1397 20:50
گفتم تمرین صبر میکنم.مسلما کامل موفق نیستم و مسلما توی همه ی لحظه ها جواب نمیده اما فکر میکنم بهتر از گذشته شدم و همچنان میخوام ادامه بدم. ما الان خونه مامان جوجه هستیم. اون خونه شون که توی شهر دانشگاه منه.میدونین بچه داری خودش سخت هست. حالا فکر کن که عده ای دیگه هم کنارت باشن. اصلا مهم نیست اون عده کی هستنو مادر...
-
سریال کره ای بین قدیم.ننه جونی امروز
سهشنبه 29 آبان 1397 20:35
یادتونه من عشق دیدن سریال کره ای بودم؟خخخخخخخخخخ عمرا من برسم دیگه سریال ببینم. قبل از اینکه بیام شهر دانشگاهم و شهر محل زندگیمون و خونه مون بودیم این اواخر جوجه یکی از فیلمها رو ریخته بود روی فلش و میزد به تلویزیون و با هم میدیدیم. اونم به این شکل که وقتی مشغول بچه داری هستیم واسه اینکه کمتر حس خستگی بیاد سراغمون...
-
آی رفیق قدیمی
سهشنبه 29 آبان 1397 20:27
من به همه دوستانی که اینجا داشتم و احتمالا دیگه الان عده ای از اونها رو ندارم همیشه فکر میکردم. براشون بهترینها رو ارزو میکردم و میکنم. روزی سی بار توی مغزم اینجا پست میگذاشتم. اما واقعا شرایطش رو نداشتم که بیام.دوست نداشتم هیچ جای دیگه هم بنویسم. اینجا واسه من حکم خونه دلم رو داره. کاش باشید دوستای گلم
-
من قوی تر شدم احتمالا
سهشنبه 29 آبان 1397 20:22
از هفته دوم مهر میرم دانشگاه.مرخصی یکساله م تموم شد و حالا من یک دانشجوی مامان هستم یا شایدم یک مامان دانشجو! تا الان که فقط دانشگاه رفتم. این وسطا یکی دو تا تمرین و تکلیف انجام دادم و یک امتحان اسون رو پشت سر گذاشتم. سمینارهای گردن کلفت موندن و من واقعا نمیدونم که چه زمانی باید واسشون مطالعه کنم! جوجه(همسر) طفلک مدام...
-
فندق ما
سهشنبه 29 آبان 1397 20:09
هفت روز دیگه فندق یازده ماهه میشه. توی این یازده ماه من فهمیدم که حداقل این اولای قضیه هر چه اینا بزرگتر میشن فرصت بیشتری باید واسشون بذاری. کلللللل برنامه زندگیت رو این فندق ها تعیین میکنن. مدتیه فرصت نداشتم درباره توانایی های بچه ها تو سنین مختلف مطالعه کنم .واسه همین نمیدونم الان فندق مثل بقیه بچه هاست یا نه. یک...
-
اینستاگردی یک
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 13:20
میگما در این مدت یک اینستاگرام گرد ماهر شدم.خخخخخ.کلیییی تحلیل جامعه شناسی براتون دارم.کم کم تحلیلهامو میگم که فیض ببرین. واسه شروع بگم که اگر بدوبیراه بلد نیستین حتما اینستاگردی کنین.یعنی لغت نامه لازم میشین.الکی که نیست.گستره واژگان خیلییییی فراتر از حد تصوره.اصلا به نظرم خوب کردن کلمه ای که همه میدونین رو از لغت...
-
تیتر وار
چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 12:51
یک همکلاسی پسر داشتم دوره قبلی.این کلاسهای صبح رو دیر میومد.بعد وقتی میومد تو کلاس میگفت استاااااد!ممکنه یک خلاصه ای از مطالبی که تا حالا گفتین رو دوباره بگین حالا منم یک خلاصه ای از فندق داریمون بگم براتون.ماه اول به این گذشت که شیر خوردنش سخت بود و ساعتها زمان میبرد.نمیدونستی چطور بشینی،چطور شیر بدی،اون نمیتونست شیر...
-
نکات مهم
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 16:09
من با تلفن همراهم اومدم وب و مینویسم.فعلا از اون شکلک زردهای متحرک باحال که عاشقشونم و عکس خبری نیست.باز یک وقت میام و کمی عکس با لپ تاپ میگذارم. دیگه اینکه واقعا متن طولانی نوشتن با تلفن سخته.پس یک مدت حسابی راحتین.همش کوتاه مینویسم. اون روز هم داشتم ازمایش میکردم که میتونم با گوشیم بنویسم یا نه و هم اینکه ببینم کسی...
-
فندق داری
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 15:58
پستهای ادامه دار قبلی رو بعدا ادامه میدم.چون اگر بلاگ اسکای اجازه بده و مثل پرشین نشه میخوام حتما ثبتشون کنم. اما فعلا بریم سر اوضاع و احوال الآن و این چند وقت! از فندقی بگم اول. امروز فندقی چهار ماه و نوزده روزش هست.از قبل از سه ماهگیش با کلیییی فشار و زور اونوری شد.یعنی به شکم خوابید.الآن به حالتی رسیده که میگذارمش...
-
یک دو سه
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 15:24
والا گفتم یهو بیام تو وبلاگ متروکه م ممکنه باعث وحشتی چیزی بشم! خخخخخ دیگه این شد که گفتم اول یک یا الله بگم ببینم اصلا کسی از این حوالی رد میشه آیا! ممنون که فراموشم نکردین و هستین.مرسی که به اینجا سر زدین.دیدم گلدونها پاشون خیس بودا!!!! من اونهایی که میشناسمشون خیلییییی به یادشون بودم .میگم چی شده این مدت.فقط لطفا...
-
سال نو مبارککککککک
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 15:10
سلااااااااااام. وای چقدر اینجا گرد و خاک نشسته!!!!!!! مردم دم عید و سال نو گردگیری میکنن،ما زدیم درش رو تخته کردیم!!!!! میدونم دو مااااه گذشته از سال نو.ولی من که نبودم! من که تبریک نگفتم.پس: مهربونهای همیشه همراهم، حتی تازه همراهان من! سال نو مبارک! آرزوی من و جوجه و فندقی برآورده شدن آرزوهای توی قلبهای مهربونتون...
-
آزمایش
شنبه 22 اردیبهشت 1397 17:48
یک دو سه.آزمایش میکنیم یک دو سه.آزمایش میکنیم
-
هنرمند بزرگ
شنبه 5 اسفند 1396 13:44
اون وقتهایی که نمد میدوختم یک وقت دیدم جوجه زل زده به من! من: چیه؟ جوجه: اصلا در تو نمیدیدم که از این کارها بکنی! من: خب مگه من چمه؟!!! خخخخخخخخخخخخخخخخ.یعنی حیف که من فرصت ندارم و بیشتر از اون که فرصت نداشته باشم تنبلم وگرنه به جوج نشون میدادم که از هر هنرم پونصدتا انگشت میباره!!!!! بعد اینکه بعدا گشتم مغازه هایی...
-
نمد دوزی
شنبه 5 اسفند 1396 12:52
نمیدونم چی شد که من رفتم تو کار نمد دوزی(حالا انگار صد ساله نمد میدوزم و پونصد تا اثر از خودم به جا گذاشتم!!!). اما فکر کنم یک وقتی داشتم تو نت دنبال تزیینات اتاق بچه میگشتم چشمم به این حلقه های اسم افتاد و خوشم اومد. حالا نه به عمرم پارچه نمدی دیدم نه کسی دور و برم از اینا داشته. فقط یادم اومد که یک وقتی (م.ب) از بچه...
-
پاسخ به نظر یکی از دوستان. اگر دوست داشتین شما هم نظرتون رو بگید لطفا.
شنبه 28 بهمن 1396 15:54
دارم فکر میکنم شاید خیلی از حرفای منم از دید بقیه اینجوری باشه! راست میگی! شاید باید بیشتر دقت کنم.... ولی خوب اونجوری محکوم به بی توجهی یا بی تفاوتی نمیشیم؟ در مورد پست شوخی بی مورد (اون که گفتم شروع کردن درباره بچه دوم شوخی کردن و حرف زدن) یکی از دوستان نظر بالا رو گفته. گفتم شاید اینجا جواب بدم بهتر باشه که بقیه هم...
-
شوخی های بی مورد
پنجشنبه 26 بهمن 1396 18:57
الحمدلله یک مدتی راحت بودیم.از وقتی خبر ریزه دار شدنمون پیچید به جز سوالات و توصیه های مربوط به بچه و بارداری ،حرف دیگه ای نبود. اما از وقتی ما این بار رو گذاشتیم روی زمین،هنوز کمرمون صاف نشده به شوخی و خنده میگن خب اولیش سخته،دومی دیگه راحته!!! یا میگن دیگه حالا فلان وسیله یا مثلا فلان اسم باشه واسه خواهر فندق! جالبه...
-
خرید وسایل خونه 2( پذیرایی)
یکشنبه 22 بهمن 1396 22:23
سالن این خونه فضای خوبی داره و اینجوری نیست که حس کوچیک بودن داشته باشه. باز و خوبه خدا رو شکر. خب قرار شد چیدمان خلوت باشه. مبل که پارسال تابستون قبل از اینکه از تهران اسباب کشی کنیم از نمایشگاه مبل سفارش دادیم که قبلا تو وبلاگ قبلیم درباره ش گفته بودم. 3 میلیون شد ولی قیافه ش خیلییی بیشتر از اینهاست. خوبی نمایشگاه...