من قوی تر شدم احتمالا

از هفته دوم مهر میرم دانشگاه.مرخصی یکساله م تموم شد و حالا من یک دانشجوی مامان هستم یا شایدم یک مامان دانشجو! تا الان که فقط دانشگاه رفتم. این وسطا یکی دو تا تمرین و تکلیف انجام دادم و یک امتحان اسون رو پشت سر گذاشتم. سمینارهای گردن کلفت موندن و من واقعا نمیدونم که چه زمانی باید واسشون مطالعه کنم!

جوجه(همسر) طفلک مدام بین شهر دانشگاه من و محل کار خودش در رفت و آمده.هفته ای سه روز که من تقریبا از صبح تا ظهر دانشکده هستم فندق رو میگیره و واقعا سعی میکنم بقیه روز کمترین کمک رو ازش بخوام.گرچه هر کاری از دستش بربیاد انجام میده!

مامان جوجه هستن ولی من واقعا میخوام کمترین زحمت واسشون باشم .به همین دلیل عمرا نمیگم که شما فندق رو بگیرین که مثلا من برم دور درسام!!!اینه که هر چی حساب کتاب میکنم میبینم فقط وقت خوابم میمونه!

حالا خوابیدنم رو بگم. شبا ساعت حدود دوازده که فندق میخوابه من حساب میکنم میبینم ساعتهاست بیدارم و دیگه جونی برام نمونده.شاید من اون ساعت بتونم توی اینستا پرسه بزنم یا الکی بیدار بمونم که سعی میکنم هیچکدوم اینکارها رو نکنم، اما بعید میدونم بتونم بشینم مقاله سنگین انگلیسی بخونم و مطلب دربیارم!!! اما اینجوری که بوش میاد مجبورم کم کم این کار رو هم بکنم.

راستش این مدت که مادر شدم فهمیدم توانایی هام توی بعضی کارها بیشتر از اونیه که فکر میکردم یا حداقل قرار نیست جلوی خودم کم بیارم. قدیما من اگر ظهرها نمیخوابیدم شب مرده بودم.اما الان من گاهی شش صبح بیدار میشم و پشت هم فعالیت دارم تا 1 شب. با چشم باز میخوابم،حتی شده خواب هم دیدم با چشم باز!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
مه سو دوشنبه 10 دی 1397 ساعت 20:09 http://mahso.blog.ir

مامان ها توانان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد