چیزی که خیلی دلم میخواد اما کمتر فرصتش پیش میاد این هستش که دلم میخواد با ریزه حرف بزنم. من هنوز خیلی احساس مامان بودن و مامان شدن نمیکنم. شاید بعدا احساسی تر عمل کنم. اما خب از اونجایی که میگن بچه صدا رو میشنوه یا بعدا راحت تربه صداهایی که شنیده عکس العمل نشون میده و ... دوست دارم باهاش حرف بزنم.
ما خونه مامان جوجه هستیم و با اینکه اونها خیلی راحتن ولی من واسم سخته که در حضور بقیه این کار رو انجام بدم. من و جوجه یک اتاق واسه خودمون داریم اما نمیدونم چرا فکر میکنم باید با بچه بلند حرف بزنم که بشنوه. خب آروم حرف بزنم شاید فایده نداشته باشه!