خواب نبودم که مرده بودم

دیروز یک نفر زنگ همه واحدها رو میزد. تصویرش واسه من آشنا نبود. اول عکس العملی نشون ندادم بعد فکر کردم شاید مامور آب و برقی چیزی باشه. گفتم بفرمایید؟ 

گفت ممکنه لطف کنید در رو باز کنید!!!

گفتم با کدوم واحد کار داشتید؟ 

گفت واحد ۶! 

ولی راستش باز نکردم. نتونستم که بگم خب زنگ واحد خودشون رو بزنید که خب البته چند تا زنگ رو هم با هم زده بود! واقعا از لحاظ امنیت درست نیستش الکی تا مطمئن نشدیم قضیه چیه در رو باز کنیم.

مهرداد اومد و گفت شاید خودشون هستند و سریع لباس مناسب پوشید و رفت دم در...

خود آقای همسایه واحد ۶ بود!!!!!!! حالا اینکه من چطوررررررررررر و چراااا و چگونه هنوز حدود چهره آقای همسایه رو بعد از چندین بار دیدن نمی‌شناسم خودش یک موضوع جداست و گمونم یک بیماری چیزی دارم جدی جدی. اما موضوع پست این نیست.

آقای همسایه کلیدشون رو جا گذاشته بودند و مهرداد باهاشون تا بالا رفت و وسایلی داشتند کمک هم کرد و برگشت پایین. حالا بنده خدا آقای همسایه مونده بود پشت در واحد خودشون. ما که الحمدلله خونه مون همیشه جنگه و قابل دعوت کردن نیست و البته مسلما اون بنده خدا هم نمیومدن پایین اما خب مهرداد بازم رفت و گفت که کمکی از من برمیاد و تعارفی هم کرد که البته اینجا آقای همسایه گفتند که نه، ممنون. کفش بچه ها دم دره و  معلومه خونه هستند و شاید خواب هستند !!!!!!!!!!!

مهرداد که برگشت اینو به من گفت، من به شوخی و با تعجب  زیاد گفتم: خواب؟؟؟؟؟!!!!!!! گمونم بچه ها مردن!!!!!!!! آخه این موقع؟!!!!

خدایی خدایی من حتی تو شوخی، حتی در نبود افراد خیلییییی سعی میکنم مودب باشم و حرف بدی نزنم و ...و واقعا اینو شوخی طور گفتم چون حدودا ساعت ۱ بعد از ظهر بود و خب این بنده خدا هم خیلییی زنگ های مختلف رو زده بود!!!!!!

و اما!!!!!

ما دیشب بیرون بودیم و بعد هم خیلییی دیر خوابیدیم و در این حد که نماز من یکی حتی قضا شد و صبح کله سحر هم قرار بود مهرداد بره بیرون و کار بسیار مهمی داشت. بعد من حدود هشت و نیم به سختی یک لحظه چشمام باز شد و گوشیم رو برداشتم ببینم ساعت چنده که دیدم حدود دو ساعت قبل ، میس کال از مهرداد دارم!!!!!!! فهمیدم که این حتما چیزی جا گذاشته بوده و برگشته و کلید خونه نداشته و زنگ و موبایل من هم سایلنت و در اتاق هم بسته و غزل خسته و کارما از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک تر است!!!!!!!!!!!


پ.ن: سوییچ ماشین، ریموت در، کت و...کلاااااا همه تو خونه بود!!!!!!!!! من نمی‌دونم چطوری خودش بیرون بود؟!!!!!! هنوز هم برنگشته که یک دور این قضیه کارما رو براش بگم و بمیریم از خنده!!!!!!!!! و البته عبرت بگیریم.