من رفتم کربلا، این فندقک بلا حدود ده روز با پدرش تنها بود...
نه تنها ذره ای دلتنگی نکرده بود که حساااااااابی بهش خوش گذشته بود. خونه رو کرده بودن پاتوق و مردان فامیل و دوستان مهرداد و...در هر فرصتی جمع میشدن بازی و...
من رفتم و برگشتم بچه کلااااا ورزشی و فوتبالی شده بود!!!!! ما که تقریبا اصلا تلویزیون روشن نمیکنیم، قبلا گاهی وقتها فندق شبکه پویا میدید که الان تبدیل شده به شبکه ورزش!!!!!!!!!
شطرنج هم مدتهاست که مهرداد باهاش کار میکنه و الان به سطح مناسبی واسه سن خودش رسیده.
نمیدونم اسمش چیه اما یک برنامه ای مهرداد روی گوشیش داره که آنلاین شطرنج بازی میکنه با بقیه... یک اکانت هم واسه فندق ساخته و اون هم گاهی با هم رده های خودش (از لحاظ امتیاز) مسابقه میده و حسابیییییی کیف میکنه. پرچم کشورها رو هم مدام چک میکنه و حفظ میکنه و گاهی نقاشی میکشه و... یهو میاد میگه مامان من امروز با یک هندی مسابقه دادم باختم ولی از اسپانیا بردم!!!!!!!!!
پیرو همین علاقه به گوشی مهرداد، انگار علاقه ش به خود مهرداد هم زیاد شده
دیروز میگه مامان! من بابا رو بیشتر از شما دوست دارم!!! (بعد انگار خودش عذاب وجدان گرفته) در ادامه میگه فقط یک کیلومتر بیشتر دوستش دارم. خودت رو ۲۲۰۰ کیلومتر دوست دارم. بابا رو ۲۲۰۱ کیلومتر.
اشکالی نداره؟!!!! گفتم نه مامان، هیچ اشکالی نداره...خیلی هم خوبه. ازت ممنونم.
پ.ن: مهرداد میگفت اصلا نگران فندق نباش.حالش خوبه. از کربلا برگشتم گفت فقط یکم غذاش کم شده بوده... و من شدیداً امیدوار بودم که بخاطر دوری از من کم اشتها شده باشهوقتی برگشتم مریض بودم کمی و خیلی احتیاط کردم و حتی با ماسک میخوابیدم... پدر و پسر روی تختمون میخوابیدن. من توی هال. شب دومی که برگشته بودم اومد توی هال و گفت میشه کنارت بخوابم گفتم آره مامان ولی من یکم فاصله میگیرم یکوقت مریض نشی...بالش گذاشت و دراز کشید و بعد دستش رو آورد دور من ...
پ.ن۲:
حالا مهرداد بنده خدا نه اونقدری فوتبال میبینه و نه اونقدری پیگیری هاش علنی و تابلو هست... اما این فسقل رو باید دید چقدر هیجان داره واسه دیدن مسابقات ورزشی... به نظرم اشکالی نداره زیاد اما یک مامان و بابای خودم در وجودم هست که همیشه معتقد بودن باید کار مفید !!!!! انجام بدیم و برای کارهای غیر مفید !!!!! بیش از اندازه هیجان زده نباشیم. مدام در حال کنترل این قسمت از درونم هستم...
به به غزل خانم
![](//www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
افتخار دادین مجددا که چراغ اینجا رو روشن کردین
فندوق خیلی خوبه. عزیزم. یک کیلومتر
ماشالله بهش که میتونه عدد چهار رقمی بگه!
دیدن مسابقات ورزشی برای بچه ای در سن فندوق اتلاف وقت هست آیا؟!!
خب اگر نبینه از کجا بفهمه که می تونه به چه ورزشی علاقه مند باشه؟!
سلام صبا جون...همراه همیشگی...![](//www.blogsky.com/images/smileys/116.png)
باور کن روزانه هر اتفاقی میفته میگم برم وبلاگ بنویسمش، نمیدونم چرا مقاومت میکنم!!!!
پسرمون شش رقمی هم میگه و مینویسه مدتهاست...
نه ببین من معتقد نیستم اتلاف وقته...اما چون کارهای دیگه ای هم هست که میدونم توانایی انجامشون رو داره و اینکه باید برای اونها هم زمان بگذاره و از طرف دیگه میخوام بدونه که باید زمانش رو تقسیم کنه، گاهی توجه زیادش به ورزش ذهنم رو نگران میکنه.
البته من معمولا حواسم به رفتارها و صحبتها و تصمیماتم هستش که انعطاف لازم رو داشته باشه اما میدونم که این جنس نگرانیم شبیه رفتار ها و عقاید خانواده خودم هستش...
ولی صبا نه که پسرم باشه بگم...اینقدررررر جذاب و با چشمهای هیجان زده و گشاااااد شبکه ورزش میبینه آدم دلش میخواد قورتش بده