خانه تکانی ۱۴۰۱ شماره یک

خونه تکونی رو آغاز کردم... البته من زیاد به تکاندن خونه در زمان محدود قبل از عید اعتقادی ندارم و در این سالهای زندگی متاهلی هم چند سال که تهران بودیم و عملا عید خونه نبودیم،بعد هم که اینجا مستقر شدیم و یک جورایی همه چیز نو بود و خونه تکونی معنایی نداشت. اما از آنجایی که امسال شاید شاید مهمان داشته باشیم و اینکه این بیماری تمیز کردن هم در من شدت گرفته واقعا دلم میخواد سر و سامانی بدم...خودم هزار تا کار واجب تر دارم اما گفتم یواش یواش شروع کنم و پیش برم...

تا الان سه تا کشوی میز تجهیزات زیر تلویزیون( تلویزیونمون روی دیوار نصبه)، دو تا کابینت که مواد غذایی توش هست،یک طبقه از کمدی که مواد غذایی داره، طبقه ای که وسایل چای خوری رو میگذارم(بهش میگم کمد چای!!!) کشوهای پاتختی اتاق کار رو مرتب کردم...عالییی شده.

واسه کشوهای پاتختی با کارتن های محکم و قشنگی که دورریختنی بودن نظم دهنده درست کردم، یک سری وسایل تو کشوها بود که می‌تونه جا به جا بشه،اونها رو گذاشتم بیرون که جمع بشه با چیزهای مشابهش و یکدفعه جای دیگری بگذارم. خیلییی ماه شد داخل کشوها. هی میرم نگاه میکنم داخلش رو و به عمرم اضافه میشه 

اون کابینت مواد غذایی مثلا نخود و لوبیا و ...ماکارونی، رب گوجه و امثال اینها داره. چند روز پیش چند تا سبد با ابعاد و شکلهای مختلف واسه اینجا گرفتم. الان استفاده کردم خیلی با حال شده چیدمانش...

مهرداد هی از این نق های همراه با لبخند زد که این همه سبد میخوای چیکار؟! و من گفتم شما فقط بگو چند تا سبد لازم داری بانو؟!!! 

هی هم خندید به ذوق من و فرداش هم می‌گفت از مغازه فلانی زنگ زدند که خانمتون تمااام سبدها رو خریده واسه بقیه چیزی نمونده!!!!! با لحنی که با فندق صحبت میکنیم هم بهم گفت اگر یک نفر تماااام سبدها رو بخره که دیگه واسه  آدمهای دیگه سبد نمی‌مونه!!!!! ( این مثال رو واسه اسباب بازی میزنیم) حالا همش هفت تا سبد خریدم

البته قضیه اینه که طی چهار سال گذشته سبد زیاد خریدم در مجموع و البته که همه در بهترین حالت استفاده شدند...اینه که مهرداد منو عشق سبد میبینه...

چه پست سبدآلودی شد!!!

و اما غنائم جنگی حاصل از کشوتکانی...دو تا هندزفری یافتم. سالم و قشنگ. هندزفریم خراب  و نیمه جون بود. بابتش خوشحالم.