اللهم اشف کل مریض

مامانم مریض شدن.‌..

ظهر یهو بهم زنگ زدن و ما الان اومدیم شهر محل زندگی مامانم اینا. من که همون در بیمارستان پیاده شدم. 

هنوز درست نفهمیدم چی به چیه. اما حالش بهتر از صبح هست که رسوندنش بیمارستان...

هوشیاریش پایین اومده بوده و.‌..بحث کبد و اینهاست!!!!!!

نیم ساعت دیگه دکتر میاد واسه بررسی. 

کلا خیلی گیجم و شرایط مهیا نشده درست با بابام اینا تبادل اطلاعات کنم.

دکتر بیاد معلوم بشه که میتونه چیزی بخوره یا نه...

در همین لحظه که می‌نویسم خوابه.

تا قبل از اینکه من برسم بنا به اجبار که مجبور شدن از یک خانم کمک بگیرن زنگ زدن به یکی از دختر دایی هام‌. من رسیدم بنده خدا کمک کرد لباس تعویض کردیم و گفتم شما دیگه برو‌‌...

فعلا اوضاع رسیدگی مرتب بوده، نماز خوندم تند تند تو نماز خونه بیمارستان و برگشتم..‌‌.

خیلی گیجم...از لحاظ اطلاعات مغزم میگم. خودم خوبم...

برامون دعا کنید بخیر بگذره. 

لطفا...برای توان من هم دعا کنید. ما خانواده کوچیکی هستیم. بخاطر کرونا هم تا مجبور نشیم از کسی کمک نمیگیریم و اینکار رو درست نمیدونیم. دعا کنید بتونم کاری کنم.


نظرات 5 + ارسال نظر
محبوبه جمعه 14 آبان 1400 ساعت 23:37

خدایا، یعنی چی غزل؟ سابقه قبلی بوده؟

عزیزم...خودم هم شوکه شدم. صبح حال مامان بد شده اما حدود ساعت یک و نیم به ما زنگ زدند...
مامان دیابت دارند اما همیشه در یک محدوده ثابتی بود و هیچوقت بالا نرفته بود اونم به حدی که به این وضع برسه...

من جمعه 14 آبان 1400 ساعت 23:14 http://me2020.blogsky.com

ان شالله خدا بهشون سلامتی بده

ممنون عزیزم

رسیدن جمعه 14 آبان 1400 ساعت 22:30

عزیزم انشاالله چیزی شون نباشه . الهی تندرست و به عافیت پاشن ... تو هم قوی هستی و عاقل ، نگران نباش
مراقب خودت هم باش

ممنون ساره جان.
به امید خدا

سهیلا جمعه 14 آبان 1400 ساعت 22:23 http://Nanehadi.blogsky.com

ان شاءالله که خیر هست غزل جان.

ممنون سهیلا جان عزیز

شارمین جمعه 14 آبان 1400 ساعت 22:13 http://behappy.blog.ir

عزیز دلم... ان‌شالله زودتر خوب بشن مامان و شاد و سرحال با همدیگه برگردید خونه

ممنون شارمین عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد