اون آقا که قرار بود واسه م نظم دهنده لوازم آرایشی بسازه، اون موقع که رفتیم کارگاهش گفت عجله دارید؟ گفتیم نه . راحت باشید!
دیگه خیلییی راحته!!! هر روز استاتوس میذاره از کارهایی که میخواد سفارش انبوه بگیره و ... ولی منو از یاد برده.
میخوام برم بهش بگم داداش من همش پنج دلار و نیم پول داشتما!!! تا کمتر نشده بساز دیگه!
من کلا فهمیدم هیچوقت نباید بگی من عجله ندارم، دیگه کلا از حافظه تو رو پاک میکنند!
# صد و پنجاه تومن عشقققققققق
هنوزم مانتو رو نداده ... درواقع بعد مدتها پیام داده که چرا نیومدی دنبال مانتوت
یه جوری که انگار صد دفعه بم گفته و من نرفتم .
منم اونقدر ازش دلخورم که گفتم قید مانتوی میزنم جلو چشمت حرصت بده . هرچند که پولش رو هم دادم
اما آشناست و دلم نمیخواست اینجوری به بازی بگیرتم دلم خواست بی محلی کنم بفهمه چقدر ازش ناراحتم
هرچند که ضررش مال منه که مانتو اونجا خوابیده
پیش خودم گفتم شاید به خودش بیاد بگه با آژانس بفرستم از دل خانم ساره دربیارم ولی پرروتر از این حرفاست
و نمیدونم آخرش چی میشه ... فعلا که بیخیال رفتن و روبه رو شدن باش هستم چون ممکنه بی احترامی کنم این بار.
کاملا درک میکنم...همه حس و حرفات درسته...
متاسفم واقعا برای بعضی رفتارهای این چنینی...
پیشنهاد میکنم بالاخره یک وقتی بدون هیچ تنشی بگیریش و دیگه هیچوقت بهشون پارچه ندی! والا حالا مانتو که به موقع به دستت نرسیده، یهو برچسب بی ادب بودن هم به آدم میزنن. حالا دیگران که خبر ندارند چی شده...
برای من بارها ثابت شده . وقتی مثلا نمیخوام خیاط رو تو فشار بذارم میگم نه خیلی حالا عجله ندارم و اون کلا منو کنار میذاره. خیلی بد وقتی تو دیگران رو درک کنی ولی اونا سوءاستفاده کنن
دقیقا. اتفاقا یادم هست گفتی یک مانتویی رو صد سال پیش دادی به خیاط هنوز نداده، کلییی هم حرص خوردم و همش دلم میخواست جای تو برم با خیاطه دعوا کنم
حالا امروز دوباره بهش پیام میدم ببینم چی میشه
دقیقا غزل جان،وقتی بگی عجله ندارم،رفتی ته لیست بلند بالا،باید تایم تعیین کنی.
وواای آره واقعا!!!
امروز بهش پیام میدم واسه پیگیری. فکر کنم باید از اول توضیح بدم چی میخواستم اینقدر که گذشته!!!