فکر کنم شارمین نوشته بود که از سروصدا و دعوا میترسه و اذیت میشه. منم همینجوری هستم. یعنی یهو ببینم یک جایی بحثی میشه به سرعت نور دور میشم اصلا برام جذاب نیست که بدونم چرا دعوا میکنن و چی میشه و ...
فراتر از اینها من اصلا نمیتونم ببینم یک عده به هم تیکه میندازن و یک عده ای، یکی دیگه رو گیر میندازن و به اصطلاح مچش رو میگیرن. واسه همین اصلا نمیتونم مناظرات انتخاباتی رو نگاه کنم، اعصابم خرد میشه...قلبم درد میگیره واقعا. یادمه برنامه "نود" هم وقتی دعوا میشد و بحث میشد و از نظر خیلی ها جنجالی و باحال میشد من اصلا نمیتونستم ببینم... اصلا آدم تنش نیستم.
حتی مثلا یک فیلمی، کلیپی چیزی باشه یکی ضایع میشه نمیتونم نگاه کنم و همش میگم ممکنه یهو خودم هم توی همون شرایط گیر کنم و درست نیست به گیر افتادن و ضایع شدن کسی بخندم یا ازش خوشحال بشم...حالا بعضی ها حقشونه یک جورایی ولی من واقعا نمیتونم ببینم.
این چند روز مناظرات کمترین حضور رو پای تلویزیون داشتم...
من هم نمیتونم صحنه های خشونت باریا دعواودرگیری روببینم ولی دیدن مناظره خیلی برام جالب بود.فقط یه ظرف تخمه کنارمون کم بود
درک میکنم. منم راستش قدیما همین حس ظرف تخمه ای رو داشتم اما دیگه مدتیه نمیتونم مشاجرات سیاسی رو تحمل کنم. خیلییی حرص میخورم.
مثلا طرف میگه عده ای فلان کار کردند. خب مرد حسابی شما چند دوره س نماینده مجلسی. نماینده من و هموطن هام هستی خب اونجا دهنت رو چرا بستی؟!!! تو اونجا دهنت بسته س حالا وقت ریاست جمهوری وعده میدی که مثلا اگر بیای میخوای حق ملت رو از اینها بگیری؟!!! اصلا وقتی حرف میزنن و هی پته همو میریزن روی آب قلب من انگار میخواد بترکه...نمیبینم دیگه. راحت ترم
می فهمم. مناظرات رو هم اصلا نگاه نکردم. راستش چندین ساله که این برنامه های کوتاهی که چند دقیقه آدم میخنده مثلا یک نفر راه میره یه دفعه میافته یا شرایطی مثل این پیش میاد و نشون میدن و خنده داره (اسم این برنامه ها یادم نیست) رو نگاه نمی کنم. فکر کردم چقدر بی معنیه که ما به افتادن یک نفر دیگه میخندیم!! (کل جهان به این چیزها میخندن). بعضی وقتها واقعا آدم احساس می کنه اگه جای اون آدم بود دردش میگرفت نه خنده. حتی فیلم های کودکانه که در کی لحظه یک نفر توی مشکلاته دیدنش برام سخته. این موقعها دخترم میگه مامان نگران نباش. آخرش همیشه خوب میشه.
اره واقعا...
من اون طفلکی بود میگفت شیب ...بام...شاید یادتون باشه...من خیلی ناراحت شدم وقتی کلیپش دیدم.بعدها هم شنیدم پسره بزرگتر شده و گفته در مقطع بعدی مسخره ش میکردن واسه همون کلیپ و اصلا از درس زده شده بود و خیلی در سن نوجوونی اوضاعش بد شده بود. از اون تاریخ به بعد با اینکه مدلی که این بچه میگفت شیب؟ بام ؟ به عنوان یک اصطلاح موقع شوخی جذاب بود، اما من حتی یکبار اونم در منزل و فقط مثلا جلوی مهرداد هم این عبارت رو استفاده نکردم... سعی کردم حتی کلیپهای مشابه رو هم نبینم و نشر ندم
سلام.
کل برنامه لحظههایی بود که یه نفر میخوره زمین یا یه چیزی میخوره بهش یا بالاخره یه جوری داغون میشه و صدای خنده هم روش میذاشتن. من بچه بودم ولی از این برنامه متنفر بودم
اره من دقیقا همین طورم.
یه برنامهای بود دهه هفتاد پخش میشد به اسم "لحظهها". نمیدونم به سنت میخوره اون زمانها یا نه
سلام عزیزم.
یادمه. من متنفر نبودم اما نمیخندیدم...میگفتم خب که چی...
آره منم سنی ازم گذشته
از اینها سخت تر واسه من این فحش و ناسزاها در قالب اتوکشیده س که توی برنامه ها به هم میدن...