نمیدونم چی بگم...

یکی از دوستام درگیر یک آزمونی بود. البته گفته بود که یک جورایی بیخیالش شده و نمیخواد واسش بخونه و ...

ازش درباره اینکه ایده ای واسه هدیه روز مادر داره یا نه پرسیده بودم. بعد که خودم خرید کردم گفتم برم بهش بگم که یکوقت نگه کاش گفته بودی نتیجه فکرات رو .

بعد باز پیش خودم گفتم که حالا شاید کامل بیخیال اون آزمونش نشده  و حالا من یهو نرم الکی دغدغه هدیه رو مطرح کنم. بگذار اول بپرسم اوضاع مطالعه و آزمون چطوره؟ اگر دیدم تو مودش هست بحث هدیه رو بهش اطلاع بدم!

پیام کوتاهی دادم و از اوضاع مطالعه پرسیدم که گفت: نه دیگه اونو کلا بیخیال شدم. الان هم اومدم کیش!!! بعد ادامه داد که واای فکر کن توی این اوضاع! ولی پناه بر خدا.خیلی مواظبیم!!

وا رفتم... خیلی یک جوری شدم. نمیدونم چطوری. شاید رودروایسی میکنم با خودم ولی راستش بدم اومد... حالا بالاخره دوستمه و روابطمون نزدیکه. کل شخصیتش با اینکار نمیره زیر سوال ولی ...

نتونستم بگم خوش بگذره و مثل همیشه از اینکه دوستم شاده منم شاد بشم. متاسف شدم واقعا...از استیکر تعجب استفاده کردم و گفتم زود برگردید خونه تون. منو بگو فکر میکردم غرق درسی!

نتونستم چیز بیشتری بگم.

باز چند روز پیش خبر شدم که از فامیلهای مهرداد هم چند نفری کیش بودن. حالا شما فکر کن همه وضعشون خوب! ویلای خداتومنی در بهترین جا! پدرشون هم آبان از دست دادند. یک عزیز دیگه هم آذربر اثر کرونا!!! اما واسه تمدد اعصاب رفتن کیش! خیلی ادمهای دوست داشتنی هستن اما...

حالا اینها هیچی. یکی از کسانی که میشناسم و متخصص داخلی هستن در بالاترین رتبه ها، ما رو با  استوری های کیش خفه فرمودند!!! من قدردان ثانیه به ثانیه رنج و زحمت کادر درمانم اما سفر؟!

و و و و ...


پ.ن: در یکسال گذشته مامانم رو فقط دو هفته توی مرداد ماه دیدم!!!فاصله مون از در خونه ما تا در خونه اونها دوساعته! دو ساعت! یعنی کمتر از یک مسیر پر ترافیک تردد در تهران! یکوقت یک پست مینویسم تماااااااااام قانون شکنی های کرونایی که در یکسال گذشته انجام دادم مینویسم. با اینکه شرمنده ی خودم و اونهایی هستم که در همین حد هم قانون نشکستن اما مطمئنم خیلی سرم بالاتر از خیلییییییییییییییییی هاست!شکر

نظرات 2 + ارسال نظر
مه سو جمعه 24 بهمن 1399 ساعت 15:36 Http://mahso.blog.ir

من دلم برا سفر و دیدن خانواده م پر میکشه...

دخترنعمولی یکشنبه 19 بهمن 1399 ساعت 08:38 http://mamoolii.blogsky.com

تو کیش چه خبره؟!!
منم همین دیروز از مامانم شنیدم که دخترخاله ام اینا رفته ان کیش!!

چی بگم عزیزم. من به عمرم کیش نرفتم. اما خب میرن کیش واسه تفریح و خرید. یعنی دقیقا کارهایی که الان واجب نیست.
معمولی جان ملت اینجا عروسی میگیرن، تولد میگیرن، عزا میرن نماز جمعه وقتهایی که باز هست میرن، سفر هم میرن.
من خودم خونه مامان مهرداد میرم چند روزی یکبار .و معتقدم همین هم اشکال داره. اما روحیه مون باید حفظ بشه و فندق واقعا شاد میشه از این دیدارها. اما واسه روحیه مون دیگه پا نمیشم چمدون ببندم برم یک شهر دیگه!!! نمیدونم چطور میتونن. من تا خرید جزئی میرم و میام که واقعا دستم به جای خاصی هم نخورده کلییی میشورم و میسابم. چطور میرن هتل میخوابن و میرن ساعتها مرکز خرید و میرن کنسرت و شنا و تفریح لب ساحل شلوغ رو نمیدونم.
ببخشید طولانی شد. اعصابم خرد شده این مدت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد