شده فکر کنید ای خدا چه بچه ی خنگی دارم!!!
این پسر ما در بخش اسباب بازی های ساختنی خیلییی داغونه! مثلا دو سه مدل لگو (همون blocks یا آجر یا اسامی مشابه) داره ولی اوججج بازیش اینه که اینها رو پشت سر هم ردیف کنه و واسه ماشینهاش خیابون درست کنه. تازه همونم اکثر اوقات میگه نمیتونم!!!!!!!
این سازه هایی که خودمون قدیما داشتیم بهش میگفتن هزارسازه و مشابه اون هم داره...البته من اصلا انتظار ندارم توی این سن بتونه از روی عکس این سازه ها رو درست کنه، بیشتر منظورم این هستش که علاقه ای هم نشون نداده. چند بار که خودش خواسته واسش توضیح دادم که میتونه دو قطعه رو با پیچ و مهره به هم متصل کنه و بیشتر میخواستم که کمی با دستها و انگشتهاش کار کنه...اما دیگه از این حد فراتر نمیرفت.
واسه تولدش عموش بهش یک ماشین هدیه داد که به قطعات سازنده ش تجزیه و باز میشه. البته خیلییی وقت پیش واسش گرفته بودن و از من پرسیدند که بهش بدن یا نه، من گفتم دیرتر بدن. آخه در اون مقطع زمانی ترافیک هدیه و خرید اسباب بازی داشتیم و خواستم مدتی هدیه جدیدی نگیره. خلاصه عموش اینو هدیه داد و این بچه حتی نیم نگاهی هم به این ماشین نکرد!!!!!! بعد از حدود یک ماه و نیم دیشب دیدم ماشین رو آورده و میگه مامان بیا اینو باز کنیم... فوری موافقت کردم و البته تصور میکردم که خیلی زود خسته بشه! اما از دیشب تا الان شاید سی مرتبه این ماشین رو باز کرده و بسته!!! تمااااام تلاشم رو کردم که جوری که نفهمه حرص بخورم و گاهی اصلا حرص نخورم...مثلا دفعه سیزدهم هست که میخواد ببنده، یک پیچ رو وارد یک سوراخی کرده و میگه مامان من این پیچ رو بستم! حالا هزار بار توضیح دادم که پیچ دو قطعه رو به هم وصل میکنه!!! همه حرصم رو فرو میخورم و برای بار هزار و یکم توضیح میدم که مامان عزیزم باید قطعه زرد و قرمز رو با پیچ به هم وصل کنی!
توی صورت این فندق خودم رو مامان خوبه نشون میدم اما واقعا در درونم حرص میخورم که چرا اینقدر خنگ بازی درمیاره!!!
حالا اینکه از دیشب ماشین رو ول نکرده و با جدیت پیگیره که باز و بسته ش کنه من رو امیدوار کرده که شاید این مهارت ساخت و ساز و تفکری که در کنارش هست کمی در این پسر ما تقویت بشه.
البته من توی این چند سال فهمیدم که بچه ها یهو میرن سراغ یک مهارت و بازی جدید و در کاری که تا چندی پیش نمیتونستن انجام بدن پیشرفت نشون میدن و همچنین اینکه هر بچه ای ممکنه توی یک چیزی خیلی خوب باشه. مثلا همین فندق واقعا عالیییی پازل درست میکنه و بسیارررر هم بهش علاقه داره اما مامان سوسکه دلش میخواد سوسکه همه جوره پیشرفت کنه
اصلا بچهها با همین خنگولانههاشون جذاب میشن البته به شرط این که بچه یکی دیگه باشن
ای خاله بدجنس
خیلی از دستش حرص خوردی، قشنگ معلوم بود
صبا دیوونه م کرد
آخی خنگول نیس کوچولوئه
اره واقعا کوچولوئه ولی قیافه خنگش هم خیلی خوبه...جوری که انگار علامه دهر هستش برای بار هزارم میپرسه که فلان پیچ یا قطعه رو باید چیکار کنه؟!