غرور

به مهرداد پیام دادم فندق راحت خوابید؟ 

میگه آره راحت خوابید. حتی قصه هم نخواست. میگه فکر میکنم همین که توی اتاق خودش نبود و کنار من خوابیده بود خیلی راضی بود!!!

میگم چیزی نگفت؟

مهرداد میگه فقط چند باری گفت مامان غزل تو بیمارستان نخوابه!!! چون بالش نداره!!!!!! 

بهش گفتم دایی جون واسه مامان بالش میبره نگران نباش! دیگه چیزی نگفته!


پ.ن: نمی‌دونم اصلا چی بهش گفتن. چون من بدون توضیحی در بیمارستان پیاده شدم و اونها رفتن خونه!

فندق معمولا خودش رو از تک و تا نمیندازه! حس میکنم جمله ی بیمارستان نخوابه چون بالش نیست معادل جمله ی بیمارستان نخوابه و بیاد پیش من هستش!


نظرات 2 + ارسال نظر
خواننده شنبه 15 آبان 1400 ساعت 15:58

ایشالا مادر خوب میشن.
ولی لطفا به بچه بگید شما مریض نیستیدطفلک الان خیلی نگرانه.
دایره واژگان کودک اونقدر نیست که همه احساساتش را بیان بکنه.

ممنون از شما.
بله کاملا درسته...پرسیدم انگار اینجوری گفتن که مامان جون فریبا یکم بی احتیاطی کردن و مریض شدن. حالا رفتن بیمارستان که زودتر خوب بشن. فندق برخورد مناسبی با موضوع داشته اما مسلما ممکنه مواردی از تیررس ما بزرگترها دور بمونه!

رسیدن شنبه 15 آبان 1400 ساعت 08:33

سلام عزیزم خوبی
خوشحالم که مامان حالش بهتره . انشالله خوب خوب خوب بشن .
ای جونم فندق خاله .

سلام ساره جان.ممنونم.
محبت داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد