و اما مملکت...
من همه تلاشم رو کردم که هیچ نبینم و نشنوم. گرچه که اینقدر همه پست و عکس و استوری گذاشتن که دیگه در حد چند تا تیتر مطلعم از اوضاع خوزستان و سیستان... مدتیه که توان روحی برای پیگیری مسائل اینچنینی ندارم .حرص میخورم و پر میشم از سوالهای بی جواب ... اینه که نقش کبک ایفا میکنم.
و کیمیا...
من کاری ندارم چرا رفت، چطور رفت و چی گفته و چی نگفته و چیا خواهد گفت...
نظر من اینه که او و امثال او برده ی ما و هیچ کسی نیستند. درست یا غلط رفته... این همه جنجال واسه چیه... البته که ناراحت شدم از اینکه مقابل تیم وطنش بازی کرد. از این جهت که هم برای خودش هم بازیکن تیم ما خیلی سخت بوده و حتما رنج زیادی کشیدن . اما راستش خوشحال شدم که برد و کاش تا نهایی پیش میرفت که ناهید هم بتونه بره واسه برنز و کاش حداقل خودش برنز رو میگرفت ...
زندگی سخته . تو غربت سخت تر...درسته که انتخاب بوده اما به ما چه که این همه جنجال درست کنیم و واسه افراد سخت ترش کنیم. بدم میاد از این همه بهره برداری از هر چیزی و به هر بهانه ای...
پ.ن:اینکه میگم خوشحال شدم که برد منظورم این نیست که خوشحال شدم ناهید باخت.اصلا.با اون نگاهی گفتم که عده ای به بازی نگاه میکردند وگرنه که مسلما طرفدار بازیکن و تیم وطن بوده و هستم.
دیگه دستم راه افتاده هی کامنت میدم
تو اینستا پست آخر جواد موگویی و استوری های محمد رضا شهبازی درباره ی کیمیا رو ببین اگه خواستی...
افرین. کامنت زیااااااد بگذار
اره اتفاقا قبل از دیدن کامنت شما، جای دیگری پست اقای موگویی رو دیدم...
ببین من چون معتقدم موضع گیری در رابطه با مسائل مختلف مملکت ما مخصوصا مسائلی که یک سرشون به سیاست میرسه خیلیییی تنش زا هست هیچوقت در اینستاگرام شخصیم یا استاتوس واتساپم یا قدیما در فیسبوک هیچی نمیگم و نگفتم.
حتی دیدی حتما که اینجا هم گاهی چیزی میگم. در مورد کیمیا من نمیگم که ایشون کار خوبی کرده یا بد، نمیگم کی درست میگه کی غلط، میگم بابا رها کنید... حتی اگر بخشی از حرکتی که این فرد انجام داده سیاسی هست (که خب شاید برای موندنش بهش احتیاج داشته) این همه موضع گیری از طرف یک نظامی که خودش رو بزرگ و مقتدر میدونه کمی سوال برانگیز و عجیبه (حداقل برای من).
من میگم بابا بسه. حتما میدونی که چقدر خیلی چیزها خرابه... البته که پرداختن به همه ابعاد و شرایط یک مملکت کار بدی نیست اما این همه تمرکز روی یک موضوع باز برای من ناخوشاینده...
حالا کلی بخوای بدونی من همیشه سعی کردم آدم میانه رویی باشم و واکنشهام به موضوعات مختلف احساسی نباشه... یکی از دلایلی که سعی میکنم زیاد مسائل مرتبط با سیاست رو بحث نکنم اینه که در یک محیطی مثل اینجا ما با همه ی عقبه و سابقه همدیگر و خانواده های همدیگه در رابطه با این موضوع آشنا نیستیم و گاهی یک جمله، عکس یا موضع گیری باغث سوء تفاهم میشه...
کبک نباشیم چه کنیم... بارها گفتم بیشتر به خودم که گریه بر امام حسین برای من خیلی درست نیست چون فکر نمی کنم من اگه بودم از اون افرادی بودم که جانشون رو حاضر بودند بدهند.... من هزار بهانه میاوردم و یه کنجی پنهان میشدم.
من همین چند روز پیش داشتم به مهرداد میگفتم من جونمم واسه امام حسین میدم اینقدر که چند سالی هستش مدل عشقم به ایشون عوض شده...اما نمیدونم الان اصلا قضیه چیه...حتی صحبت کردن ازش پر ترسه